اشکان تک ستاره قلبم

خاطرات شیرین پسرم

اشکان تک ستاره قلبم

خاطرات شیرین پسرم

شعرجدید اشکان و شهربازی

به به شب چله اومـد             یواشـکی تو خونمون

هندونه و نقل و نبات              آورده توی خونـــمون

امشب همه خونه ما             جمع شدند و مهمونمون

بزرگترا هم همــگی              همبــازی مــا بچه ها

حرف میزدند میخندیدند          همه ما خوشحال بودیم

پر از صفا بود خنده شون         منتــظر بـابـا بودیم

یواشکی هنــدونه رو              آورد بـابـا توی اتاق

صدای به به پرشده                توی اتاق توی اتاق 

شب چله چقدر خوبه             شب صفـا و خوبیـه

برف میاد سفید میشه           هر چی که روی زمینه

8.gifعزیز دلم امروز بعد از مدتها که وقت نکرده بودیم بریم شهربازی ،بالاخره موفق شدیم و کلی باهم بازی کردیم و خیییییییلی خوش گذشت و بعدش هم با همدیگه رفتیم اون پیتزایی که خودت دوست داری .اسم پیتزایی پدر خوبه اما تو بهش میگی مامان خوب و اینجاست که من خوشحال میشم و میخندم اما بابایی بهش برمیخورهنیشخند

امروز یک اتفاق جدید هم توی زندگیت این بود که برای اولین بار رفته بودی سر خاک مادربزرگ من با یک شاخه گل زیبا که خودت خریدی . و جالب و بهتر اینکه بعد از چهارسال که رفتی سرخاک ،برای مادربزرگ سوره توحید و ناس رو خوندی.تشویقتشویقتشویق



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد