سلام عزیز دل مامان . اینم از شهربازی که روز عروسی قولشو بهت داده بودم .
اینم
از سینما 5 بعدی که چند ساله آرزو داشتی بری اما چون فیلمهاش ترسناک و
هیجانیه نبرده بودیمت و الان چون فکر کردیم پسرمون شجاع شده بردیمش . چه
ذوقی میکردی تا وقتی فیلم شروع نشده بود اما بعد از چند لحظه از پخش فیلم
چشماتو بستی و رفتی بغل بابایی و گفتی من میترسم . هرکاری کردیم دیگه نگاه
نکردی و مجبور شدم ببرمت بیرون . توی فیلم یه قسمتش فیل داشت با خرطومش آب
پخش میکرد و هیمن که آب به صورتت خورد فکر کردی واقعا آب از خرطوم فیل
ریخت بیرون گفتی نمیشینم که نمیشینم ، ما رفتیم بیرون و بابای ناقلا خودش
تا آخرش نشست و نگاه کرد .
ماهگرد ششم
ماهگرد هفتم ، تازه داشتی چهار دست و پا میرفتی
ماهگرد هشتم
ماهگرد نهم
ماهگرد دهم
ماهگرد یازدهم
ماهگرد چهاردهم،دوست داشتی فلفل بزرگ و با دندونت گاز بزنی
عاشق بازی کردن وسط دو تا مبل بودی
ماهگرد پانزدهم ، به شدت عاشق کتاب خوندن بودی اما کتاب و برعکس میگرفتی
ماهگرد شانزدهم ، اینجا از شاه حسین برگشتیم و فندق من خسته است
ماهگرد هفدهم ، عاشق مرواریدهات بودم
میخواستی با مامان جون تماس بگیری
از جشن تولد هستی برگشتیم و شما از خواب بیدار شدی گلم
سلام عزیز دل مامان . اینم از شهربازی که روز عروسی قولشو بهت داده بودم .
اینم
از سینما 5 بعدی که چند ساله آرزو داشتی بری اما چون فیلمهاش ترسناک و
هیجانیه نبرده بودیمت و الان چون فکر کردیم پسرمون شجاع شده بردیمش . چه
ذوقی میکردی تا وقتی فیلم شروع نشده بود اما بعد از چند لحظه از پخش فیلم
چشماتو بستی و رفتی بغل بابایی و گفتی من میترسم . هرکاری کردیم دیگه نگاه
نکردی و مجبور شدم ببرمت بیرون . توی فیلم یه قسمتش فیل داشت با خرطومش آب
پخش میکرد و هیمن که آب به صورتت خورد فکر کردی واقعا آب از خرطوم فیل
ریخت بیرون گفتی نمیشینم که نمیشینم ، ما رفتیم بیرون و بابای ناقلا خودش
تا آخرش نشست و نگاه کرد .
پسر قشنگم امروز 30 اردیبهشت ماه سال 94
یعنی روز آخر مهد بود و شما با اینکه روزهای اول دوست نداشتی از من جدا بشی
و بری مهد ، اما این روز آخر دلت نمیومد از مهد و دوستات خداحافظی کنی ،
مخصوصا از آیلا جون که دوست بسیار صمیمی توست و همدیگه رو خییییییییلی دوست
دارین . کاش همه دوستیها مثل دوستیهای دوران کودکیمان باشد .یه چیز جالب
که آیلا و اشکان هر دو متولد یک روز هستند یعنی هر دو 89/04/22 بدنیا
اومدند. اشکان میگه مامان چون ما هر دو تو یه روز بدنیا اومدیم همدیگه رو
انقدر دوست داریم . الهی فدای دوتان بشم من
امروز
وسط جشن اومدم مهد و از مدیر مهد خانم سیاحی خواهش کردم تا اجازه بده عکس
دسته جمعی با دوستات بگیرم که اولین نفری که اومد آیلا بود و بعد مارال و
چون داخل سالن پر از بچه بود مجبور شدیم توی حیاط مهد عکس بگیریم . داشتیم
میرفتیم حیاط که خانم سیاحی گفتند که دوستای اشکان دارن میان تا با اشکان
عکس یادگاری بندازن پشتم را که نگاه کردم دیدم همش دخترای کلاس دارن میان و
دو تا پسر بچه نمیدونم این آقا پسر گل من چیکار کرده که دخترای کلاس افتادن دنبالش
از بس مهربونه خوشگل من ، الهی فدای دلت بشم مامانی
ارشیا ، اشکان ، آیلا ، مارال ، سانای ، و پشت سمت راست هستی و سمت چپ هورا
دوست صمیمی اشکان (آیلا جون ) که خییییییییییییلی همدیگه رو دوست دارند .
اشکان و آیلا و هورا
اینم آخرین روز مهد 1394/02/30 که با اشکان جونم دم در فرعی مجتمع منتظر سرویسیم
بهت گفتم یه ژست خوشگل بگیر ، نتیجه این شد فسقلی مامان بیشتر شبیه مستر بین شدی
چشمهای منتظر پسر قشنگم که داره اومدن سرویسش رو نظاره میکنه. الهی فدای اون چشمای عقابیت بشم من
سلام پسر قشنگ و باهوش مامان
علت
اینکه دیر دیر وبت میام اینه که واقعا وقت کم میارم و شما هم که مخالف
نشستن من پشت کامپیوتر هستید و همش گلایه میکنی که مامانی تو همش فکرت به
کامپیوتر و گوشیه و به من توجه نمیکنی و منو دوست نداری . منی که همه
زندگیم فقط تو هستی و حتی ثانیه ای از فکرم خارج نمیشی و هیچ کاری را بدون
اینکه تو به ذهنم نیایی انجامش نمیدم چطور میتونم دوستت نداشته باشم عسلم .
بالاخره راهش را یافتم :
من
تا ظهر که سرکارم بعد که میام خونه با خوردن ناهار و ناز کردن و خوابوندن
تو گل پسرم میشه عصر . عصر هم دیدن کارتون و آموزش زبان و گشت و گذار میشه
شب .اینجوری میشه که یک روز کاملمون تموم میشه و آخر شب هم که میرسه شما
ناراضی،البته منم ناراضی.آخه وقتی موقع خواب میشه همش عذاب وجدان دارم و حس
میکنم که برات کم گذاشتم اما من همه تلاشم رو میکنم .
آموزش
زبان ما به روش مونتسوری هست که تو سایت مادران امروز با این روش آشنا شدم
و مدیریت سایت، خانم سحر استاد آقای عزیز هست که من همینجا ازشون تشکر
میکنم که بالاخره با این روشی که ارائه داده اند تونستم راه حل آموزش زبان
به پسرم را بیابم.این روش به صورت بازی و کاردستی هستش و پسر گلم خیلی زود
اونایی که بهش آموزش میدم و یاد میگیره اما در این میان بازی با اسباب
بازیهای مختلف نباید فراموش بشه
کوچولوی
من تو این مدت چیزهای زیادی یاد گرفتی و هر بار که ازشون استفاده میکنی من
کلی ذوق زده میشم.مثلا هر موقع گرسنه ات میشه البته به قول خودت گشنه
بستنی و تنقلات و اینجور چیزا (چون شما هیچوقت گشنه غذا نمیشید ) میگی I am hungry.I want ice cream
هر
موقع میریم بیرون آب و هوا را برام توصیفش میکنی و مثلا میگی mamy sunny
day یا mamy windy day من که خیلی ذوق زده میشم آخه خودم هم عاشق زبان
انگلیسی هستم و همیشه نمرات زبانم عالی بود .
برات از سایت مادران امروز کلی مجموعه تهیه کردم که هر بار که بسته میاد در خونه مون میری تحویلش میگیری و وقتی من میام خونه میپری بغلم و میگی مامانی خیلی دوستت دارم آخه باز واسم سفارش دادی و کلی بوسم میکنی.الهی فدات بشم پسر دوردونه ام،امیدوارم هر روز بیشتر از دیروز شاهد پیشرفتت باشم.
چند تا شعر انگلیسی تو این مدت یاد گرفتی که واست میذارم
Baa baa black sheep
pat a cake pat a cake
Hot cross buns
Head and shoulders
.The wheels on the bus go
که شما خودت علاقه بیشتری به شعر اول و چهارم داری.
دوستان این شعرها موجود در مجموعه سیمپلی کیدز هست و کلیپهاشون در مجموعه مادرگوس کلاب موجود هستند که بسیار کمک دهنده اند در امر آموزش دلبندتان و میتونید از سایت مادران امروز تهیه کنید .
?how,s the weather
flash cards organs
animals
worksheets
bus
کاردستی با مهر سیب زمینی
smell flower
candy & tree & cup cake
oven
bakers man & Assistants
pat a cack
bakers man
turtles